تنهایی پرهیاهو : قصه عشق بازی با کتاب
"سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این "قصهء عاشقانه" من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله خمیر می کنم و خود را چنان با کلمات عجین کرده ام که دیگر به هیئت دانش نامه هایی در آمده ام که طی این سال ها سه تُنی از آن ها را خمیر کرده ام. سبویی هستم که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود."
این چند خطی است از اول کتابی با نام تنهایی پرهیاهو نوشته بهومیل هرابال نوشته ناشناس چک با ترجمه: پرویز دوایی . میگویند داستان شاهکار است ترجمهء زیبایی دارد و خواندن آن چند ساعتی بیش تر طول نمی کشد.
تنهایی پرهیاهو قصه عشق بازی با کتاب است . قصه مردی که سالهاست به خمیر کردن کتاب در یک زیرزمین مشغول است . دنیای هانتا پر از کتاب است، پر از ولع خوانش کتاب، جمع آوری کتابهای قوی ادبی و فلسفی، اگر چه دنیایاش تکراری است اما این عشق به او شادی میبخشد، به زندگیاش روح میدهد و سرشاری عمیقی از خواندن کتابها. پرس کردن کتابها هم دنیایی دارد، او بهترین صفحات کتاب را برای پرس باز میکند. تنها راه نفس عمیق در آن زیرزمین نمور و پر از موش برای او کتاب است و بس. وقتی از پرس کتاب حرف میزند انگار آنها آدمهایی هستند که دستگاه، جسم و روحشان را میبلعد و استخوان هایشان را میشکند. سر و کلهی پرس عظیمالجثه که پیدا میشود دنیای هانتا نیز تغییر میکند. به عشوهگریهای کتابها اعتنایی نمیکند «نه،نه، به هیچ کتاب نباید نگاه کنی. مثل جلادی بیعاطفه باش».
این هم نوشته ای از کانت که در این کتاب، هانتا آن را میخواند :«دو چیز ذهن مرا مدام با اعجابی فزاینده و از نو، پر می کند: آسمان پرستارهی بالای سرم و قانون اخلاقی درون وجودم» یا جمله ای از کتاب تئوری آسمانهای کانت:« در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان، به نام زبانی بینام با انسان از چیزهایی، از اندیشههایی سخن میگوید که میفهمی ولی نمیتوانی وصف کنی."
خواندن این کتاب را به خودم توصیه میکنم!